فرق ميان نصيحت و دخالت
براي تمايز و تشخيص بين پند و نصيحتهاي والدين و دخالت بايد گفت كه رابطه محترمانهاي كه در آن مرزها رعايت شود، تعيينكننده است. اگر در ابتدا روابط بين زوجها و خانوادهها محترمانه باشد آن وقت دختر و پسر تلاش والدين براي حل مسئله را بهعنوان نصيحت و ارائه راهكار ميپذيرند اما اگر اين ارتباط محترمانه نباشد، مسلما آن را دخالت ميبينند. يكي از نيازهايي كه زوجين دارند اين است كه در سالهاي اوليه تشكيل زندگي ميخواهند با والدين طرف مقابلشان صميمي شوند و بيش از اندازه به معاشرت كردن روي ميآورند يا در هر كاري از آنها مشورت ميگيرند و در واقع خود زوجها هستند كه اين اجازه را ميدهند كه رابطه از حالت احترام خارج شود و اين را بايد دانست كه صميميتهاي زياد درگيري و تنش ايجاد ميكند.
قطع ارتباط با خانواده
زهرا چند ماهي كه از عقدش گذشته و ارتباطش را با خانواده همسرش قطع كرده است. نميخواسته دخالتي در زندگيش باشد. خواسته است مستقل باشند. حالا همسرش مدتي است كه ميخواهد با خانوادهاش ارتباط داشته باشد ولي او اين را به حساب بيارادگي همسرش ميگذارد.
روان شناسان مي گويند: در باب معاشرت و رفتوآمد زوجها با خانوادههاي طرف مقابل نميتوان نسخه خاصي پيچيد و اين مسئله براساس انتظارات زوجها پايهگذاري ميشود. بهترين نوع حالت ديدارها و رفتوآمدها اين است كه باعث به هم خوردن خلوتهاي دو نفره زن و شوهر نشود. اما به هيچ عنوان قطع ارتباط كردن با خانواده درست نميباشد. زيرا خانواده و روابط بين فردي موجود در خانواده زمينهساز استقلال فرد در دورانهاي بعدي رشد است. در اين دوران والدين با بحران روحي ديگري مواجه ميشوند و آن ترس از دست دادن فرزندشان است. آنان از اينكه فرزندشان جذب خانواده همسرش شود وحشت دارند و كشاكشي بين والدين به وجود ميآيد كه براي زوجين نيز ايجاد مشكل ميكند. زوجهاي جوان بايد بدون قطع ارتباط و بصورتي آگاهانه ارتباطي درست و سالم داشته باشند.
استقلال، گوي هميشه گمشده
دوست دارد روي پاي خودش بايستد. از اين وضع خسته شده است! فكر ميكند داشتن استقلال خيلي سخت است. آن هم بعد از ازدواج. اصلا فكر ميكند اين كار نشدني است!
كارشناسان ميگويند: «خيلي از خانوادهها ميخواهند مثلا به فرزند خود كمك كنند تا گرهاي از مشكلات را باز كنند ولي متاسفانه با دخالتهاي بيجا باعث كور شدن آن گره ميشوند. زوجهاي جوان خيلي راحت و با نهايت احترام ميتوانند خود مانع دخالتها شوند.»
ميخواست تعادل بين ارتباط خانواده و استقلال همسرش وجود داشته باشد. دوست داشت همهچيز به جا و در كنار هم باشد. ميترسيد پازلها درست كنار هم چيده نشوند. ولي نميدانست هميشه راههايي وجود دارد كه اين پازلها به درستي كنار هم قرار بگيرند.
اولين راهكار، آگاهي خانوادهها در زمينه اهميت استقلال در زوجين و عوارض مخرب ناشي از عدم تعادل است. دوم عدم دخالت والدين در تصميمگيريهاي زوجين و هدايت نامحسوس آنها در مواردي كه تصميمهاي نادرست گرفته ميشود.
حضورهاي هميشه پررنگ و نا به جا
با وجود داشتن مشكلات مالي همسرش و كمكهايي كه از طرف خانوادهاش در دوران عقد ميشد روز به روز حضورشان پررنگتر ميشد. به طوري كه احساس ميكرد ديگر نقشي در زندگي ندارد. وقتي دلايل نگرانيش را به همسرش ميگفت جواب ميشنيد چارهاي نيست.
مشاوران ميگويند: «گاهي مديريت نادرست خانواده باعث ميشود، زوج جوان با مشكلات جديدي مواجه شوند. در اين دوران همسران جوان عمدتا هنوز با خانواده خود زندگي ميكنند. به دليل اينكه هنوز وابستگي اقتصادي به خانواده وجود دارد و اين ميتواند مشكلاتي براي زوجين ايجاد كند. راهكاري كه در اين شرايط ميتوان ارائه داد در درجه اول مستقل شدن مالي پسر از خانواده خود است استغناء رواني مرد و نحوه مديريت مالي وكسب و كار و مرزبندي در مسائل اقتصادي بين او و خانوادهاش ميتواند مثمر ثمر باشد. و در صورت دخالت هاي بيش از اندازه از حد و عدم توانايي در مديريت، جدا شدن كسب و كار از والدين شايد بتواند به اين وضعيت پايان دهد.
حرف آخر:
يادمان نرود:
زندگي يك جدول كلمات متقاطع است. واژه درست پاسخ مورد نياز را در اختيارمان ميگذارد.
فراموش نكنيد:
شايد آدمي خود را ناتوان و قرباني شرايط بپندارد ولي اين در حالي است كه هيچچيز براي او ناميسر نميباشد.
و سعي كنيد:
گرههاي زندگيتان را بيابيد تا موفقيت و خوشبختي و وفور نعمت، شتابان از رودخانه زندگي به سويتان سرازير شود.
- شنبه ۰۵ مهر ۹۹ ۰۰:۳۶ ۴۰ بازديد
- ۰ نظر